-
yes SIR
پنجشنبه 25 تیر 1388 11:20
همه چیز با ریا پیش نمیره. ریا مخلوط رفتارهاییه که انسانیت آدم رو زیر سوال میبره که بزرگترین اونها دروغه. شاید وجدانم به صدای زنگی که میخواد اونو از خواب بیدار کنه توجه نمیکنه و اونو در حالت snooz میزاره! اما من هنوز امیدوارم، و میدونم اگه روزی امید نداشته باشم دیگه حاضر نیستم به خودم سختی بدم. پ.ن: رفتم سربازی. نیروی...
-
تبریک
چهارشنبه 6 خرداد 1388 20:47
به همه دوستان و آشنایان بریک میگم. دکتر ها روانی بودن منو تایید کردن (هوووووووووررااااااااااا) و گفتن هرچه سریعتر باید محل زندگیمو تغییر بدم تا شاید بهتر بشم! شاید برم یه تیمارستان تو مشهد آخه شهر ما تیمارستان نداره شایدم برم یکی از روستاهای خوش آب و هوا واسه خودم اربابی بشم! شایدم برم اونور آب خواننده بشم!!! اصلا چرا...
-
و من آزاد شدم
جمعه 11 بهمن 1387 23:58
از زندان آزاد شدم اما ... شاید در زندان آزاد تر بودم. دو تا سوال ذهنمو مشغول کرده: 1- چه کسی اهمیت میده؟ 2- اگه کسی اهمیت بده، دلیلش چیه؟
-
احوال سینوسی ما
چهارشنبه 24 مهر 1387 20:35
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبر، با یار وفادار چه کرد! معشوقه قبلی و خیانتکارم به پاریس میرود، به درک. حالم وخیم است، پنج کیلو لاغرتر شدم، به درک. این دفعه سیگار نمیکشم، سیگار می جوم، به درک. فرزاد و ... از من خبری نمیگیرند، باز هم به درک. دخترک لاغر دو بار به خاطرم خودکشی کرد، آن هم به درک. پ ن: دل...
-
از شونه های گرم یار تا ریل سرد قطار
جمعه 5 مهر 1387 23:34
من از رگبار وحشتناک پاییز نمی ترسم از شبهای وحشتناک بی هیاهو، از روز های بیش از حد روشن هم نمی ترسم. من از انتخاب دوباره احمدی نژاد، از نرخ تورم و بیکاری نمی ترسم از ریش سفید پدربزرگ ها هم نمی ترسم. من از فریاد بی پایان سرنوشت نمی ترسم از چرخش نامعلوم زمین هم نمیترسم. من از هر چه نترسم از تنها ماندن روحی خسته، ندانم...
-
old sorrow
جمعه 29 شهریور 1387 01:13
جاودانه خواهد بود این درد یا نه؟ نمیدانم! درمان دارد این درد یا نه؟ نمیدانم! اسمش درد است یا نه؟ نمیدانم! تسکین دهنده این درد را هم جامعه از ما گرفت. اشخاص و عملکردشان رادیکالی از جامعه هستند. پس گله گذاری کاری بیهوده است. حقیقتی هم وجود ندارد. حقیقت تنها نحوه نگاه کردن هر شخص به دنیای اطراف خود است. در اصل هم هیچ کس...
-
دیشب نخوابیدم!
جمعه 22 شهریور 1387 12:09
آن زمان که سکوت همه جا را تیره کرده بود آن هنگام که خواب همه را کورتر و کرتر کرده بود آن وقت که صدای لذت زن همسایه با اذان نفرت انگیز صبح ادغام شده بود آن دم که گویی گربه ها هم قصد روزه گرفتن دارند و پی سحری در زباله ها می گشتند عاشق آزرده دلتنگ بود سیل اشک جاری بود گلی برای پرپر کردن نبود اما مو برای کشیدن و کندن...
-
زرد و ابله
شنبه 16 شهریور 1387 02:17
مردم ایران طی این سالها از بدبختی رنگ و رویشان زرد جلوه می کرد. طی این یک ماه هم زرد تر. نمی دانم از کی تا حالا جیره بندی غذا آن هم به احمقانه ترین روش، انسان را به خدا ( که آن را هم احمقانه در ذهنش پرورانده ) نزدیک می کند. این بیست و اندی روز واسه هر کس خوشی اورده، ارمغانش واسه من جز فحش، تاسف خوردن و عصبانیت نبوده!...
-
باد وزیدُ همه اسرار عیان شد
دوشنبه 11 شهریور 1387 19:04
همه چیز تو چهار هفته به وجود اومد. همه قرار ها و دلتنگی ها تو چهار ساعت به پایان رسید. چهار سال دیگه دوباره اوضاع عادی میشه.درست بعد المپیک لندن. پ ن: همیشه از چهار و چهار شنبه و هرچی که توش چهار داشته بدم میومده. پ ن: می خوام به یاد اون شب زمستان و گرگ هار بخونم. پ ن: دخترک لاغر گفت: چهار سال که منتظرتم. 24 ساعت نشد...
-
من و این حس جدید
چهارشنبه 6 شهریور 1387 20:46
صبح از خواب بیدار می شم. یه پیغام دارم. می خونم. لبخند میاد رو لبام. شارژ می شم. بر خلاف این چند وقته حسابی صبحونه می خورم، در حد انفجار. میرم شرکت. یه پیغام دیگه. کیفور می شم. انرژی، انرژی ناب. میرم سر پروژه. کارا خوب پیش نمیره. با یه جمله همه چیزو فراموش میکنم. خستگی ها فقط با یه اصطلاح مخصوص تموم میشن. شب موقع خواب...
-
بابابزرگ، دیابت، داستان سرایی!
سهشنبه 5 شهریور 1387 20:14
سلام. خوبین؟ چند روزه که شبا میرم خونه بابابزرگم(پدری). دیشب داشت از اصل و نسبمون صحبت می کرد منم هی ذوق میکردم. میگفت که بابابزرگش بزرگتر تمام شهر بوده و با ناصرالدین شاه برو بیا داشته(حالا نمی شد با کوروش بزرگ برو بیا میداشت ). از مامان بزرگم میگفت.(من مامان بزرگم خیلی ملک داره)گفت: از من به گوش بگیر،هیچ وقت زن...
-
Screwed up
دوشنبه 28 مرداد 1387 21:56
حالتی رو فرض کنید که دل-آرام شما شمارو به اوج برده در همون لحظه یه نفر سیریش میشه که فلان کارو بکن.همین که میای کارو انجام بدی یکی دیگه از آشناهای قدیمی رو می بینی که اونم می خواد یه ساعت **** بگه.و همین که خودتو از شخص سوم جدا می کنی نزدیکه با یه ماشین تصادف کنی و بعدشم دعوا و ... . دوست عزیز دکمه دلیتت ( delete )...
-
لطفا یکی یه کم خوبیامو بگه!
سهشنبه 22 مرداد 1387 21:17
چند تا جمله که تو این چند وقت اخیر شنیدم و تو ذهنم مونده+جوابایی که تو ذهنم دادم: احسان(داداشمه): مفت مفت میخوری مفت مفت راه میری عین خیالت هم نیست.( آرزوی مرگتو دارم ای مهربان برادر) مامان بزرگ: تو خجالت نمیکشی ... ( تو اگه لال بودی بهترین مامان بزرگ دنیا بودی) یه بچه مثبت: آقا سروش شما خیلی بد صحبت می کنید.( بیا برو...
-
?What's in your head
شنبه 12 مرداد 1387 20:54
دروغ ها چه راحت باور می شوند. پشت گوش ها چه راحت مخملی می شوند. توهین ها چه راحت شنیده می شوند. و چه راحت من دیگر من نیستم.
-
?Falled in love
جمعه 4 مرداد 1387 20:36
۳.۲.۱.... دوست دارمها شمردنی نیست. پاکترین دختر دنیا فعلا بزرگترین ریسک دنیاست. این هم جملهای استادانه از استاد مجتبی جون: "سروش تو بزرگترین مشکلاتو آسون میگیری و از آسونترین چیزا به سختی میگذری!"
-
ای نخورده مست!
دوشنبه 31 تیر 1387 16:36
خواب،خواب، خواب باز هم خواب چه زیباست صفحه تاریک پلکم. و چه زیبا تر میشود آن زمان که خیال پردازی میکنم. و چه تلخ میشود وقتی که به خود میگویم:"خیلی خری" کاش بشود. هفتهای میگذرد و پوست مبارک ما رنگ آفتاب را هم به خود ندیده! تنها طنین صدای شما گاهی گوش ما را مینوازد. دلآرام ما چه احساسات بکری دارد. به قول استاد :...
-
مخاطب عام
شنبه 22 تیر 1387 19:46
این روزها حوصله نداریم اما همچنان سیبیل نمیگذاریم. بغضمان میگیرد اما گریه نمیکنیم، لعنت به هرچه چشم لعنت به هرچه اشک . حرف نمیزنیم، لبهایمان خشک شده از همان دستمال کاغذیهای پست قبل جلوی لبمان میگیریم. به راحتی هم از دستمال نمی گذریم. با فرزاد بد برخورد میکنیم، اما او طفلک جوابمان را نمی دهد. به خاطر یک سلام خشک به...
-
مخاطب خاص
سهشنبه 18 تیر 1387 11:44
چشمانم کم سو، آسمانم بی ستاره است. لطفا کهکشان شو.
-
کمی سرما خوردم
دوشنبه 10 تیر 1387 21:53
بعضی وقتها از فرصتهای زندگی آنچنان میشه گذشت که از یک دستمال کاغذی پر از کثافت. پی نوشت: داریم میریم بوشهر همراه با فرزاد و مجتبی . کسی با ما نمیاد؟
-
ختم به خیر
پنجشنبه 6 تیر 1387 12:55
ما الان کنکور دادیم فردا هم کنکور میدهیم ما کلا در حال دادن هستیم. راستی نوشت: یه ابلهی کنار ما نشسته بود تمام ۴ ساعت و ۱۰ دقیقه رو میخندید. راستی نوشت۲: یکی از بچه ها بعد از جلسه مفقودالاثر شد. از یابنده تقاضا میشود او را به صندوق پست بیاندازد.
-
? That's the question
چهارشنبه 5 تیر 1387 19:25
آیا من همان کسی هستم که میاندیشم؟ آیا دیگران همان کسانی هستند که من میاندیشم؟ پ ن: آیا تا به حال اندیشیده ام؟
-
For sale
شنبه 1 تیر 1387 20:18
عجب روزگاریست!!! دیگر جنده ها هم باکره بودن را ۳۰۰ هزار تومان میخرند. شر نوشت: ما شعورمان را به مزایده گذاشتیم. قیمت پایه: دو عدد بوسه!
-
Caught
شنبه 25 خرداد 1387 12:19
مثل هر روز از خونه فرار، آره فرار فرار از غرغرهای مامان، فرار از قیافه **** احسان ( داداشمه) هنوز در خونه رو نبستم که چند تا سوال ذهنمو مشغول میکنه: امروز این کره خاکی با تو مهربان خواهد بود؟ باید مثل کفتاری که به غذا خوردن شیر نگاه میکنه به مردم شاد نگاه کرد؟ شانس و فرصت دیدن کسانی رو که دوستشان داری خواهی یافت؟...
-
I'm sorry 4 u
سهشنبه 21 خرداد 1387 12:44
اى کسانى که ایمان آورده اید، داخل اتاقهاى پیامبر مشوید، مگر آنکه برای خوردن طعامى به شما اجازه داده شود، آن هم بى آنکه در انتظار پخته شدن آن باشید، ولى هنگامى که دعوت شدید داخل گردید، و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید بى آنکه سرگرم سخنى گردید .این رفتار شما پیامبر را مى رنجاند ولی او از شما شرم مى دارد و چیزی نمیگوید، و...
-
لعنت
شنبه 18 خرداد 1387 19:39
در جواب شهرزاد جون که گفته بود چرا مسلمان نباشه؟ شهرزاد عزیز بسیاری از این مردم دین خود را همانطوری تحویل گرفتهاند که پول رایج کشورشان را چطور میتوان با یک گوسفند زندگی مشترک داشت؟ تنها چون مسلمان زاده است مسلمان میشود . احتمالا اگر خمینی هم یهودی زاده بود به جای آیت الله العظمی خاخام بزرگ اورشلیم میشد. یا اگر چهار...
-
کمونیست وار ( اقتباس )
سهشنبه 14 خرداد 1387 11:56
با نظر به اینکه بنده عزم راسخی برای وجود یک دختر در زندگانیم دارم و باز با توجه به اینکه این در این موضوع نیاز به یک عدد جنس مخالف هست بنابراین از تمامی دوشیزهگان، بیوهگان و جنده گان محترم خواهش میشود مراتب ذیل را مورد عنایت قرار دهند. نخست این که من مرد هستم. فکر کنم این از همه چیز مهم تر است. یکصد و هشتاد و چهار...
-
+۱۸
جمعه 10 خرداد 1387 21:12
من جرات نگریستن به آنچه بر سر خود آوردهام را ندارم شاید درک کنی، شاید با تو سخن میگویم، تو باید مرا باور کنی من صداقت را تا سر حد بیهودگی لمس کردم اما پژواک آینه همیشه قابل پیش بینی نیست و یک جمله به این چرندیات پایان میدهد "نیوتن به آلت تناسلی والده محترمش خندید اگر هر عمل را عکسالعملیست."
-
شرمنده
یکشنبه 5 خرداد 1387 20:24
از همه دوستان بابت اینکه نتونستم بهشون سر بزنم معذرت میخوام از همه اونایی که بدون انتظار سر میزنن متشکرم
-
به جرم خوشگلی
دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 18:01
MF : این چه وضع ظاهره؟ من : مگه اشکال داره؟ MF : کارت شناسایی. چند لحظه بعد، بعد از کمی تند صحبت کردن من MF : بشین تو ماشین. من : کجا؟ MF : مفاسد و امنیت اخلاقی. بازو منو گرفت که سرش داد زدم: دستتو بکش مرتیکه گفتی بشین، میشینم. MF#2 : پدر مادرت چیزی بهت نمیگن؟ من : مگه چه مشکلی دارم که چیزی بگن ؟ بعد از کمی جر و بحث...
-
لا لا لای لای ل......
شنبه 28 اردیبهشت 1387 20:13
پرسپولیس قهرمان میشه خدا میدونه که حقشه به لطف یزدان و بچه ها پرسپولیس قهرمان میشه پرسپولیس قهرمان میشه ------------ خوشحالم. خیلی خیلی خوشحال