از شونه های گرم یار تا ریل سرد قطار

من از رگبار وحشتناک پاییز نمی ترسم 

از شبهای وحشتناک بی هیاهو، از روز های بیش از حد روشن هم نمی ترسم.

 

من از انتخاب دوباره احمدی نژاد، از نرخ تورم و بیکاری نمی ترسم 

از ریش سفید پدربزرگ ها هم نمی ترسم.

 

من از فریاد بی پایان سرنوشت نمی ترسم 

از چرخش نامعلوم زمین هم نمیترسم. 

  

من از هر چه نترسم

از تنها ماندن روحی خسته، ندانم کار و دمدمی مزاج بیشتر از هر چیز می ترسم. 

 

پ ن: اگه داداش و پدر بزرگم همین الان بمیرن اتفاق های شیرینی می افته. 

پ ن: یکی از بچه ها 5 روز پیش کلشو گذاشت رو ریل قطار. خودکشی مبارک!

نظرات 39 + ارسال نظر
فعلا زوده با هم آشنا شیم! شنبه 6 مهر 1387 ساعت 02:35 ب.ظ

؛خانوم این اسمت یه جورایی واسه ما توهین حساب میشه!؛
من بی جنبه نیستم.گفتم که این به اون در
ولی فک کنم تو بی جنبه ای که نمیتونی یه نظر بی شیله پیله رو قبول کنی.
البته منکه میدونم اون جمله که بالا به نقل از تو آوردم رو واسه چی نوشتی
مهم نیست ولی من از اوناش نیستم...آره داداش...
یاد گرفتم تو این جامعه مثل یه مرد باشم گرچه مونث شاید جای خالی زنان مرد نما احساس نشه...
راستی تو که از عرب و خدا و این چیزا بدتمیاد نباید از کلمات عربی و اسما الهی استفاده کنی ها....
حواست نبوده؟؟ باشه مشکلی نیست ولی دیگه تکرار نشه...
رابطه ی اینترنتی چی هست؟؟؟نظرتو قبول ندارم خیلی ها رو میشناسم که از طریق رابطه ی اینترنتی الان زندگی خوبی دارند.
بد نیست جای مسخره کردن افراد یکم بیاندیشیم...
به قول تو بعدااا.....

من بی جنبه هستم. مخصوصا واسه غریبه ها
بی شیله پیله یعنی اسمتو مثله بچه آدم بنویس

بدم میاد. اما گاهی از دست در میره.


مسخره کردن یکی از کارای مورد علاقه ی منه
اندیشیدن گاهی لازم نیست!

آره بعدا

ش شنبه 6 مهر 1387 ساعت 02:36 ب.ظ http://www.majhoolat.blogsky.com

چییییییی می گی

هیچی بابا

Leo شنبه 6 مهر 1387 ساعت 02:54 ب.ظ http://leopang.wordpress.com

گفتی خود کشی ! جالب بود برام که یه فیلم بر پایه ی این جمله ی صادق هدایت ساخته شد [فیلم اسمش حکم ه] که آدم یه سرمایه ی عظیم داره اونم خود کشیه هر وقت زندگی آشغال شد ( نمی دونم هر وقت زندگی چی شد ، یه چیزی تو همین مایه های آشغال بود ! ) باید از سرمایه اش استفاده کنه.

من سراغ خودکشی واسه چند دلیل نمی رم : یکی اینکه اصلا حوصلهی کشف اینکه بعدش قراره چی بشه رو ندارم.
دو اینکه یه بار با خودم گفتم خوب اونی که می خواد خود کشی کنه چرا نمی ره یه زندگیه عجیبی که دوست داره داشته باشه و تنها دلیل سراغش نرفتنش اینه که تو اون سبک زندگی آینده نبوده رو امتحان کنه ؟
حالا که دیگه آینده ای در کار نیست ، ( جمله پیچید ؟ یا میگیری ؟ ) هر جا هم دیگه سیر شد خدافظ...!

ولی ابدا با خودکشی مخالفت ندارم و یه عمل محترم می شمارمش ( اینقدر بدم میاد که ملت بدون اینکه در باره ی یه چیزی فک کرده باشن ، راجع بهش یه نتیجه دارن ، عین همین که ندیده و نلمسیده می گن خودکشی ؟ وای ی ی ی ! خیلی کاره بدیه ... )

از صادق هدایت زیاد خوشم نمیاد. زیاد از حد متظاهره!

من یک بار سراغش رفتم. پشیمون هم نیستم. خیلی از رفتار های اطرافیانمو تغییر داد.

دلیلات جالبو منطقی میزنه.

آره تا میگی خودکشی میگن آدم ضعیفو .....

فعلا زوده با هم آشنا شیم! یکشنبه 7 مهر 1387 ساعت 02:45 ب.ظ

در مورد حرفات واسه جوابم نظر نمیدم چون مثل یه بچه دبستانی جواب دادی پس ارزش نداره.
ولی خودکشی کار آدمای ضعیفه.
کسایی که دیگه از همه چیز بریدن و به انتهای روحی رسیدن.
کسایی که مخشون مثل خیلی ها(!) پریود شده و کار نمیکنه.
به هر حال نظرات شما واسه خودتون محترم ولی باید قبول کنی که چون بریده بودی و قدرت حل مشکلات رو در خودت نمیدیدی دست به خودکشی زدی پس ضعیفی نه؟!!!!!
تا بعد!

تو هم دقیقا جز همون افرادی هستی که میگم نمیفهمن!

[ بدون نام ] یکشنبه 7 مهر 1387 ساعت 06:18 ب.ظ http://scold.blogfa.com

منم اون قبلیه!

سلام قبلیه

Leo یکشنبه 7 مهر 1387 ساعت 06:36 ب.ظ http://leopang.wordpress.com

منم از صادق هدایت خوشم نمیاد چندان (قک کنم دلیل هامون مشابه ه ) چون چیزی که فک می کرده و چیزی که می گفته تو کتاباش شباهتی با هم نداشتن !!!

آها یه چیزی می خواستم بگم که یه نظر شخصیه : اینکه می گی یه بار امتحان کردی و نظر اطرافیات تغییر پیدا کرد ، اگه روزی روزگاری ترس اطرافیان از تکرار این حرکتت بریزه اون موقع بر می گردن به همون حالت قبل ( بر می گردن ؟ ) خب چرا یه روشی پیش نمی گیری که اونها رو با میل خودشون یه جورایی وادار به انجام خواسته هات کنی ؟


صادق هدایت هم حکایتیست!

لئوی عزیز
ایتن جریان خیلی طولانی و خسته کنندست.
اطرافیان من در عین نزدیکی به من خیلی دورن
دوستای صمیمی من همه این جریان رو میدونند و خانوادمو میشناسن

البته اگه بشه اسمشو گذاشت خانواده!

نهنگ یکشنبه 7 مهر 1387 ساعت 07:46 ب.ظ

سلام لذیذم
خوبی؟
شرمنده بی معرفت شدم حتی نتونستم این پستتو بخونم فقط اومدم که بگم اومدم.مرسی که یادم بودی.
دیونه شدی؟
فکر نکنم افاق نسبتا خوبی باشه!
تنهایی ترس نداره.
دلم واست تنگ شده بود
فعلا...

سلام نهنگ جون
ما همیشه به یاد با معرفتا هستیم
دیونه؟ شاید!
منم دلم واسه نظرات تنگ شده بود
بعدا

سلی دوشنبه 8 مهر 1387 ساعت 12:19 ب.ظ

خودکشی کنیم که چی بشه ؟
میون این همه آددددددددددددددددددددددددددددددددددددم منم یکیش !!
من همیشه فک میکنم مشکلات من در برابر اونا هیچیه !!
گاهی بعضی ها رومیبینم که با وجود اینکه از مسایل مالی بگیر تا مسایل عاطفی کمبود دارن و مشکل !
اما باز هم تلاش میکنن و زندگی !
از خودمم خجالت میکشم !!
چرا دروغ بگم ؟!
خیلی وقت ها شده به منم به خودکشی فک کنم !؟
گاهی مشکلاتی که برا من بزرگ ترینه برا خیلی ها اصن مشکل نیس !
همیشه هم به خودم میگم وقتی خودکشی کنم یعنی بدترین و ساده ترین راه رو انتخاب کردم ! خوب به جای اینکه خودکشی کنیم میتونیم به قول لئو اون جوری که دوس داریم زندگی کنیم !
متفاوت ! حداقل زندگی پیش رومونه !
نمیدونم منظورمو میفهمی یا نه ؟!
ولی اعتراف میکنم همیشه کسایی رو که خودکشی کردن رو به خاطر شهامتشون تحسین کردم !اون لحظه که آدم میخواد از زندگی ببره خیلی شهامت میخواد !!
شایدم من نمیفهمم !
ها ؟

همه همین فکرو مکنن.
آره عزیزم.منظورتو میفهمم.
شهامتی که با درکی زجر آور همراهه
تو اون لحظه آدم سعی میکنه فکرشو مشغول نکنه و فقط عمل کنه

وای که چه حالی داره!

فکر کنم تو بهتر فهمیدی تا خیلی ها

فعلا زوده با هم آشنا شیم! دوشنبه 8 مهر 1387 ساعت 01:55 ب.ظ

یه ضرب المثلی هست که میگه:
کافر همه را به کیش خود پندارد
در مورد تو من میگم:
نادان همه را به کیش خود پندارد.
فکر میکردم آدم باهوشی باشی ولی نیستی بذار رک بگم چون من آدم رک گویی هستم.
تو جزو پسرایی هستی که هیچوقت تو زندگیشون موفق نمیشن
من مثل اونایی که در روز شاید باهاشون در ارتباط باشی نیستم.
اونا ساده اند و شاید زود باور ولی من زرنگم و تلخی روزگار رو چشیدم با سن کمم.
اوکی موفق باشی ضمنا باز که کلمه ی عربی به کار بردی پسر
بیشتر دقت کن
بدروووود

از یه نادون به تویی که اعتماد به نفس داره خفت میکنه:
موفقیت واسه هر کس یه معنی میتونه داشته باشه

فکر نکن که از چند تا جمله میتونی یه نفرو بشناسی
همیشه میگن اونایی که فکر میکنن خیلی زرنگن،خیلی راحت تر ...

خانوم زرنگ و تلخی کشیده تصویری که از تو دارم مثل یه کلاغه! پر سر و صدا اما ...

فعلا زوده با هم آشنا شیم! سه‌شنبه 9 مهر 1387 ساعت 03:05 ب.ظ

آفرین پس واسه خودت اسمم گذاشتی.
نادون جان بازم که داری اشتباه میکنی ضمنا این اعتماد به نفس نیست حالا هر اسم دیگه ای رو میتونی براش پیشنهاد بدی ولی من بهش میگم اتکا به نفس...این چطوره؟
راستی گفتی کلاغ اولا که باز هم اشتباه کردی آمار اشتباهاتت داره میره بالا ها یه فکری بکن پسر جون.
تو یه آدمی هستی که فقط شاید میخواد نشون نده ادعاش میشه ولی ادعات میشه و البته در حد اون ادعا ها هم نیستی.
نگو من ادعا نکردم چون ناخواسته هم که باشه خیلی ادعا داری.
عرضم به حضورت که من همچین ادعایی نکردم که با چند کلمه یا جمله کسیو میشناسم.اگه منظورت در مورد شناختم به تویه که فک نمیکنم تنها چند کلمه واسه شناختم ازت مطرح بوده...من کل پست هاتو خوندم...
بعدم کلاغ که ادعایی نداره اون سر و صداشم دلایل دیگه ای داره نکه بخواد بگه من زرنگم
یه نکته دیگه نترس جمله هاتو کامل بنویس
تصویر سازیتم قوی نیست روش کار کن
بازم مشکل قدیمی استفاده از لغات عربی تو نمیتونی فارسی بنویسی پسر؟
بازم میام.فعلا...

برو بابا

بومبو سه‌شنبه 9 مهر 1387 ساعت 03:46 ب.ظ http://bombo.blogsky.com

سلام
خوبی؟
چقدر ترسناک بود جملات آخر!
ما رو برد تو فکر!
امیدوارم دوری ازشون خوشحالت کنه نه مرگشون

سلام عزیزم
واقعا؟
این که از مرگ نزدیکات خوشحال بشی نباید چیز بدی باشه، هست؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 مهر 1387 ساعت 03:54 ب.ظ http://bombo.blogsky.com

من الان نظرات بقیه رو هم خوندم (با اجازه!)
از جوابات به "فعلا زوده..." خوشم اومد
دمت گرم!
مخصوصا با قسمت کلاغش!

بابا این انتر خیلی سیریشه

حال منم به هم زده

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 مهر 1387 ساعت 04:02 ب.ظ http://scold.blogfa.com

آره تقریبا!!!

تقریب ها هستند که آدمو اذیت میکنن

شهرزاد سه‌شنبه 9 مهر 1387 ساعت 04:30 ب.ظ

سلامم سروش جان خوبی؟؟
اومدم برات راجع به خودکشی بحرفم ولی دیم سلی حرفای منو زده...
راستی پ.ن اولت زیادی صریح نیست؟؟
تا به حال چشاتو بستی ببینی اگر یم موقعی نباشند چه حسی داری؟؟آیا بازم حس الانترو داری؟؟فکر نمیکنم این قدر بی احساس و عاطفه باشی...
من از خیلی از مسائل بزرگ نمیترسم..از مسائل و مشکلات کوچیک میترسم که یک زمانی می خواد تبدیل بشه به همین مشکلات بزرگ پس بهتره یک خورده بیشتر دقت کنیم...
ندانم کاری هم نقطه ی شروع مشکلات کوچیکه..یک سیر تکاملی...ندنم کاری..دمدمی مزاجی؛نقطه ی آغاز و ناراحتی.. مبارزه..شکست و اخر هم بریند از همه چیزو حرفای صریح و بی پرده و نقطه ی پایان...
هیچ وقت برای دشمنت هم همچین آرزو های بدی نکن...
شاید روزی بهش احتیاج داشته باشی و دوستت شد..تعادل رو رعایت کن...
فدای تو بشم..
فعلا...

سلام شهرزاد جونم
مرسی. تو خوبی

آره صراحتش یه کم زیادیه!
زیاد بهش فکر کردم. فکر کنم شیرین تر باشه. بی احساس که نه ولی خوب شایدم بی احساس

آره هر کسی بالاخره یه روزی به درد می خوره. خیلی بده که آدم به همه این چیزا واقف باشه و ادامه بده

قربانت شهرزادی
بعدا

شاید یک آدم سه‌شنبه 9 مهر 1387 ساعت 05:44 ب.ظ

خیلیا باید بمیرن تا اتفاقای شیرین از خودشون رونمایی کنن برام... خیلیا...

من از تنهایی نمی ترسم از چه جوری تنها شدن می ترسم

خودکشی... نمی گمکار بدیه اما من دوسش ندارم... به نظرم آدم به جای خودکشی می تونه کارای بهتر کنه ... اینجوری بهتره...

سلام
منم خوبم مرسی!

جمله قشنگی بود.چجوری تنها شدن!

Leo چهارشنبه 10 مهر 1387 ساعت 07:58 ق.ظ http://leopang.wordpress.com

شرمنده ها که دماغمو فرو می کنم تو کامنت هاتون ولی یه نظری دلم خواست بدم در باره ی سن این یارو "فعلا زوده..."

اگه همون طور که می گه باهوش باشه 14 سالشه ، اما از اونجایی که اصلا باهوش نیست 16-17 رو من براش ممکن می دونم . بیشتر اینطوریه که خنگ باشه :D

شرمنده بازم !!!!

ا ِ چرا شکلک محبوب من نیست ؟

دشمنت شرمنده عزیزم
منم با نظرت موافقم

خواهش

نمیدونم

مهسا پنج‌شنبه 11 مهر 1387 ساعت 10:28 ق.ظ http://www.jing00lak.blogfa.com

************* آپم **************

اومدم

فعلا زوده با هم آشنا شیم! پنج‌شنبه 11 مهر 1387 ساعت 02:12 ب.ظ

نادون بی ادب دیگه خیلی بده
متاسفانه من هرچی میگردم یه صفت خوب درونت پیدا کنم نیست که نیست
همون کاش اون خودکشیت میگرفت و فقط در حد حرف و شاید پز به یه سری از ضعیف انفس ها نبود تا شاید یه ملتی راحت میشدن.
انتر؟همون نادان همه را...
تا بعد.

آخه صفت خوب من به چه درد تو میخوره

وای که چقدر بچه ای

شهرزاد پنج‌شنبه 11 مهر 1387 ساعت 03:32 ب.ظ

سلاممم عزیزم:
خوبی؟؟
آپمممممممم

سلام
مرسی
اومدم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 11 مهر 1387 ساعت 10:26 ب.ظ

اه چرا آپ نمیکنی؟

اه چرا اسمتو نمینویسی؟

شهرزاد پنج‌شنبه 11 مهر 1387 ساعت 11:05 ب.ظ

سلامم عزیزم:
خوبی؟؟
سروش جان من نوشته های قبلیم مثل خلا..بغض و..همش از اون نوشته هایی که تو دوست داری ..هر موقع آپ کردم بهت گفتم ولی نیومدی حالا اگر دوست داشتی اونها رو بخون....شاید از اون نوشته هام هم خوشت آمد...
حالم خوبه..هر موقع به تنگ میام مینویسم...
گاهی هم نه..نمینویسم از نوشتنش حالم بدتر میشه...
فدای تو...
فعلا...

سلام
مرسی
اگه نیومدم شما ببخش
از این به بعد حتما میام
قربانت

مصطفی جمعه 12 مهر 1387 ساعت 07:10 ب.ظ http://www.o2.blogsky.com


سلام عزیز
یکی از علت های که ما به پوچی روی میاریم
بخاطر زندگی پر زرق وبرقی که داریم.
چون همه چیز داریم وچیز جدیدی نیست که مارا خوشحال بکنه.
تازه اکه وضعیت مالی خوبی نداشته باشیم دیگه بدتر چون همیشه به فکر یک زندکی ارمانی وپول داری هستیم واز طرفی میدونی که با پی پولی به خواستمون نمی رسیم.
بنظرم زندگی ساده و رابطه عاشقانه باخانواده ،دوستان میتوانه ما رو قانع کنه وبه ما امید بده.

سلام
فکر نمیکنم
من زیاد با نظرت موافق نیستم

سمپادی شنبه 13 مهر 1387 ساعت 01:31 ب.ظ http://mkmr.blogfa.com

عجب جای مزخرفیه

من هنوز نمیدونم مضخرف درسته یا مزخرف؟!

مینا شنبه 13 مهر 1387 ساعت 07:23 ب.ظ http://minamansouryyy.blogfa.com

من نمیدونم مثل همیشه
عجب قیفی داریا سروش توی گوشی فرزاد دیدمت
ای توی این انتخابات......
امروز توی ترافیک شدید گیر کرده بودم یه یارو اومد کنارم گف ابجی شیشرو بده پایین گفتم بله اقا گف به نظرت کی تو انتخابات رای میاره گفتم نمیدونم تو خطش نیستم گفت من میگم احمدی نژاد گفتم واسه اینکه دوباره بیاد و توی مملکت...؟
میدونی چیکا کرد؟ سریع بیسیمشو در اورد....و ....
بیخیالش خوبی خودت سر نمیزنی به ابجیت...
منم اژوندماا بیا یه سر بد نمیبینی

تو کی میدونی مینا؟

مگه چه قیفی دارم؟

نباید همه جا نظرتو بگی مینا جون
چشم الان میام عزیزم

Leo شنبه 13 مهر 1387 ساعت 08:15 ب.ظ http://leopang.wordpress.com

میایم اینجا و سلسله مراتب نظر هارو دنبال می کنیم...
نمی دانم که چی بشود...


هی برگشته :

اگه به نتیجه ای رسیدی به من هم بگو

رفته بود ولایت دیروز برگشته!

نگین دوشنبه 15 مهر 1387 ساعت 09:37 ب.ظ http://www.nigg3nz.persianblog.ir/

منم....اونی که اسممو نزده بودم....ببخشید حواسم نبود...قبلا اجازه گرفته بودم لینکت کنم....

خواهش

Leo سه‌شنبه 16 مهر 1387 ساعت 11:01 ب.ظ http://leopang.wordpress.com

سیگار...
دودهایی که از درون در من می پیچند...
[ تو همون درون هم خرج و خفه می شن ! ]

آّها
آره
بده بیرون ضرر داره ها

مینا سه‌شنبه 16 مهر 1387 ساعت 11:07 ب.ظ http://minamansouryyy.blogfa.com

تو مگه خودت ادمی که یک عکس مثل ادم داشته باشی توی گوشی فرزاد؟

خیلی بدی مینا!

سحر چهارشنبه 17 مهر 1387 ساعت 05:12 ب.ظ http://cold-hell.blogfa.com

ولی من از همه ی اون چیزا میترسم..

چه خودکشی باحالی

ترسو ترسو ترسو

آره

نهنگ پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 07:52 ب.ظ

سلام
چطوریا؟
نمی خوای ما رو از حالت با خبر کنی؟

سلام
مرسی
حالم اصلا خوب نیست

Leo جمعه 19 مهر 1387 ساعت 12:51 ب.ظ http://leopang.wordpress.com

پس این سرما از کجاست ؟

از یخچال!

مهسا جینگول شنبه 20 مهر 1387 ساعت 09:08 ق.ظ http://www.jing00lak.blogfa.com

سلام داداشی سروش
نمی دونم چرا آهنگمو نتونستی بشنوی
به هرحال، شرمنده


این خودکشی دوستتو که گفتی جدی بود؟؟؟

سلام
خواهش عزیزم

آره بابا

سلی شنبه 20 مهر 1387 ساعت 10:26 ق.ظ

چرا همتون یهو درجا زدییین ؟:دی

سرم خیلی شلوغه

مرتا شنبه 20 مهر 1387 ساعت 06:50 ب.ظ

سلام
خوبی؟
شب بخیر
فکر کنم بهتر از چیزایی که نمی ترسی هم بترسی!! بعضیاشون البته مثل انتخاب دوباره بعضی ها!موافقی؟!
جمله آخر هم یه جورایی تنم لرزوند
تو رو خدا واسه بی جنبه هایی مثل من که میان اینجا این حرفا رو سانسور کن! تو که بلدی!
بروزم
تا بعد
بای بای

سلام
مرسی.خوب نیستم
آره . این جمله که گفتی همون ترسه اصلیه منه
آره سانسورو خیلی خوب بلدم

حتما میام

سلی یکشنبه 21 مهر 1387 ساعت 11:30 ق.ظ

این فعلا زوده کیه ؟:دی

نمیدونم والا

شهرزاد یکشنبه 21 مهر 1387 ساعت 04:50 ب.ظ http://shahrzad91.blogsky.com\

سلامم سروشی:
خوبی؟؟
کجا پسر خبری ازت نیست؟؟

سلام
مرسی
سرم خیلی شلوغه عزیز

Leo دوشنبه 22 مهر 1387 ساعت 05:08 ب.ظ http://leopang.wordpress.com

کجایی مرد ؟
چرا خبری ازت نی ؟؟؟

هستم
فقط اون جایی که باید باشم نیستم

شهرزاد سه‌شنبه 23 مهر 1387 ساعت 03:34 ب.ظ

سلامم سروش جان:
خوبی/؟
سروش تو چته؟؟
خوبی؟؟؟سلامتی؟؟؟منظورت از دارم میمیرم چی بود؟؟؟
خدایی نا کرده اتفاقی برات افتاده؟
مواظب خودت باش عزیز...
فعلا...

سلام شهرزاد جونم
مرسی
حالم بده. خیلی بد.
حتما. بازم مرسی.
بعدا

سرخ یکشنبه 5 آبان 1387 ساعت 03:38 ب.ظ http://sorkh.blogsky.com

منم هر شب دارم خودمو می کشم.

اما خدا دوباره هر روز صبح (شاید برای شکنجه شاید برای رحمت) زنده ام می کنه.

می خوابم. با سیگار. بیدار می شم . با سیگار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد