عـیدشـد سـاقی بیـا در گــردش آور جـام را ـ پشت پا زن دور چرخ و گردش ایام را
سین ساغر بس بود ای یار ما را روز عـید ـ گو نباشد هفت سین، رندان دردآشام را
خلق را بر لب حدیث جامهی نو هست و من ـ از شراب کهنه میخواهم لبالب جام را
هـر کسـی شکر نهد بر خـوان وبرخـواند دعا ـ من ز لعل شکرینت طالبم دشنام را
هر کسی را سیم و دانهی گندم به دست ـ مایلم من دانهی خال تو سیم اندام را
سیر بر خوان است مردم را و من از عمر سیر ـ بی دلارامی که بردهست از دلم آرام را
پسته و بادام، نقل روز نـوروز است و من ـ با لب و چشمت نخواهم پسته و بادام را
عود اندر عید میسوزد و من نالان چوعود ـ بی بتی کز خال هندو، ره زند اسلام را
یکدگر را خلق میبوسندو من زین غم هلاک ـ کزچه بوسد دیگری آن شوخ شیرینکام را؟
سرکه بر دستار خوان خلق و همچون سرکه ـ دوست میکند با ما ترش، رنگین رخ گلفام را
<<قاآنی>>
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نوروز بر نو دوستانم مبارک.
دو روزی بود که سرم به کتاب خاطرات آقای جعفر شفیعزاده (موسس سپاه پاسداران انقلاب) بند بود.
تنها چیزی که میتونم بگم اینه که حتما این کتابو بخونید. خیلی از مسائل انقلاب براتون روشن میشه.
حتی اگر شده 50 صفحه اولشو بخونید. مطمئنم جذبش می شید.
با تشکر از دوست عزیزم سعید
همه ما این جمله معروفو شنیدیم:
"سیاست پدر و مادر نداره"
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نتیجه: روحانیون ما حرومزاده ... .
تا جایی که یادمه چند بار واکسن لعنتی غرورمو زدم. پس جای هیچ نگرانی نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نتیجه: هر چیزی یا کسی ارزشه زیر پا گذاشتن غرورُ نداره.
دیشب خواب دیدم جایی زندگی میکنم که آسمان آبیتر، درختان سبزتر، مزهها شیرینتر و دوستان باوفاتر بودند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نتیجه: از این به بعد شبها کمتر غذا میخورم.
از یک درخت بی برگ انتظار سرسبز شدن میرود اما سنگ همیشه سنگ است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نتیجه: اگر درختی که هیچ اما اگر سنگی برای مفید بودن سنگ پا باش!
وقتی مجبور باشی برای نمره گرفتن از فلان دبیر مثل اَنتر هزار جور ملق بزنی همون قدر به خوشبختی نزدیکی که کُذت تو بینوایان بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نتیجه: بشین مثل آدم درستو بخون.
اگه قدرت داشتم چند نژاد رو از زمین برمیداشتم
اول از اعراب شروع میکردم، بعد هم آفریقا رو عاری از انسان میکردم.
یه سر به مغولها و چینیها میزدم،
بعد هم یهودیا رو پخ پخ میکردم تا روح خدابیامرز آدلف هم شاد بشه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نتیجه: خدا میدونست به خر شاخ نداد.