Screwed up

حالتی رو فرض کنید که دل-آرام شما شمارو به اوج برده در همون لحظه یه نفر سیریش میشه که فلان کارو بکن.همین که میای کارو انجام بدی یکی دیگه از آشناهای قدیمی رو می بینی که اونم می خواد یه ساعت **** بگه.و همین که خودتو از شخص سوم جدا می کنی نزدیکه با یه ماشین تصادف کنی و بعدشم دعوا و ... .

دوست عزیز دکمه دلیتت ( delete ) کجاست؟

این هم یه شعر از یکی از دوستان که در تیمارستانی در کرمانشاه به سر میبره:

ای کاروان

                 آهسته ران

                                   من پاهایم درد میکند!

نظرات 9 + ارسال نظر
محمد سه‌شنبه 29 مرداد 1387 ساعت 07:47 ب.ظ http://bombo.blogsky.com

سلام
خوبی دوست من؟!
ای کاروان خیلی توپ بود
حال کردیم!
بیا وبلاگم از تو هم یه ذکر خیری شده برو حالشو ببر!

سلام
قربانت
نوکرتیم

دمت گرم بابا !

Leo چهارشنبه 30 مرداد 1387 ساعت 04:29 ب.ظ http://leopang.wordpress.com

بدترش می دونی چیه ؟

تو همون لحظه ی اوج حوصله ی دل-آرامت سر می ره و اعصابتو رسما مورد عنایت قرار میده !

یعنی اگه یه مشت بزنه تو صورت آدم باز این همه داغون کننده نی...!

نه دیگه.
دل آرام همیشه دل آرامه.اگه اینکارو بکنه که چه فرقی با دیگران داره

مشت . به قول منسن use your fist and not your mouth

نهنگ چهارشنبه 30 مرداد 1387 ساعت 11:23 ب.ظ

یادم نیست
ولی این پستو قبلا دیدم یادم نیست کامنت گزاشتم یانه!
حالتی رو فرض کن دکمه دلیت رو پیدا کردی!
مثلا می خوای چیکار کنی؟!!!چیو پاک کنی؟
خوب بگردی پیداش میکنی جوینده یابنده است .
ایمان دارم!

فکر کنم یه برنامه دقیق بریزی مشکات حل شه!
دل آرام بین ساعت هفت تا نه و نیم بعد از ظهر
سیریشا باشن برای ساعت ده تا یازده
آشنای قدیمی ساعت...
فکر نمیکنی قاطی بودنشون لذت بخش تر و آسون تره؟
کاروان بدون اینکه به من و تو نگاه کنه رد میشه...

معلومه دیگه اون یارو رو از زندگیم پاک میکنم.

برنامه ریزی خیلی خشکه و به احساسات ربطی نداره.
احساسات قابل برنامه ریزی نیستند!
موافقم لذت بخش تر و هیجان انگیز تر

از کاروان ها خوشم نمیاد.تنهایی بهتره

مرتا پنج‌شنبه 31 مرداد 1387 ساعت 11:22 ق.ظ

سلام
مرسی که اومدی
خوشحالم که لذت بردی
این شرایط الان تو رو منم زیاد داشتم
و عجییییییییییییییب عصبی شدم
آدمای ........ همیشه هستن
تو به کارت رسیدگی کن مزاحمها رو بیخیال
فعلا
بای بای

سلام
خواهش
بی تفاوت رد شدن عواقب داره!
قربانت

√مهرنوش خانومی√ پنج‌شنبه 31 مرداد 1387 ساعت 01:24 ب.ظ http://tameshki.blogsky.com

وای اینجا چه زیباست

اما من عجله دارم

نمیتونم اهسته برانم

میای پیشم ؟؟؟؟؟؟


از بلاگ محمد بومبو اومدم ...

قربون شما

نظر لطفتونه

آهسته و پیوسته برانید( من الان رویانیانم)

بله اومدیم

قربون ممد جون

مصطفی پنج‌شنبه 31 مرداد 1387 ساعت 07:51 ب.ظ http://www.o2.blogsky.com

سروش عزیز
خیلی قشنگ می نویسی
متاسفانه زندگی
نداره delete دکمه
فقط میتوان ناخوشایندیها قبول کردوازآن تجربه گرفت.
دوست داشتی به من یه سری بزن
.

نظر لطفتونه

حیف که نداره

تجربه آره هر چه بیشتر تجربه داشته باشی محتاط تر میشی
حتما

امیر جمعه 1 شهریور 1387 ساعت 01:32 ق.ظ http://baghevojod.blogsky.com

سلام
از دس شویی که در اومدی دنبال دکمه بگرد
آخه چشات از قبل بازتر می شه
چند نفرامتحان کردن تاثیر داشته
دلت شادو غم هات کوتاه

سلام
دکترم که شدی
فلا غم ندارم

Leo جمعه 1 شهریور 1387 ساعت 10:34 ق.ظ http://leopang.wordpress.com

اگه بفهمی تقصیر خودته بیشتر حالت گرفته می شه ، یا اینکه بفهمی تقصیر طرفته ؟

منکه اگه تقصیر ها بهم ربط نداشته باشن هم باز حالم گرفته می شه...

"حال گیریده" خورم خوبه انگار...!

اگه بدونم تقصیر خودمه بیشتر شاکی میشم.
اما اگه بدونم تقصیر طرفمه ...

یهجورایی مثل خودمی

هااااااااا؟

Leo یکشنبه 3 شهریور 1387 ساعت 05:12 ق.ظ http://leopang.wordpress.com

دیدی یارو کتک خورش خوبه ؟
منم حال گیر شدنم خوبه . یعنی ملت انگار خیلی کیف می کنن هی زارپ زارپ حالمو بگیرن !

آخی.
من مامانم نسبت بهم سادیسم داره
اونم حال میکنه هی بهم آنتی حال بزنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد